جدول جو
جدول جو

معنی چشم باختن - جستجوی لغت در جدول جو

چشم باختن(کَ دَ)
مرادف چشم سفید شدن و چشم شکستن. (آنندراج). کنایه از کور شدن. از دست دادن نور چشم:
نیست کاری بر کسی دل رامصفا ساختن
باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چشم سفید شدن و چشم شکستن شود
لغت نامه دهخدا
چشم باختن
کور شدن
تصویری از چشم باختن
تصویر چشم باختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
توقع داشتن، امید و آرزو داشتن، در انتظار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
پیوسته به کسی یا چیزی با دقت نگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خیا کَ دَ)
اظهار عشق ودوستی شدید کردن. عشقبازی کردن. عشق ورزیدن. (فرهنگ فارسی معین). تغازل با یکدیگر. مغازله:
سعدی همه روزه عشق میباز
تا در دو جهان شوی به یک رنگ.
سعدی.
کسی بعیب من از خویشتن نپردازد
که هرکه مینگرم با تو عشق میبازد.
سعدی.
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن.
سعدی.
نیست آسان عشق با خوبان نوخط باختن
تختۀ مشق عتاب و ناز می باید شدن.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ رَ تَ)
بی شرط و گرو قمار بازی کردن. (از برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامۀ منیری) ، هرچه اسباب بود بتمام درباختن. (شرفنامۀ منیری). کنایه از سامان و مایعرف خود را باختن. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
چشم من با رخ تو هر دو جهان
خشک می بازد و تر می ماند.
خاقانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
توقع و امید داشتن. (آنندراج). امیدوار بودن و انتظار کشیدن. (ناظم الاطباء) :
بامید تاج از پدر چشم داشت
پدر زین سخن بر پسر خشم داشت.
فردوسی.
همی چشم داریم از آن تاجور
که بخشایش آرد بما بر مگر.
فردوسی.
چنین است رسم سرای جفا
نباید کزو چشم داری وفا.
فردوسی.
صلاح بنده آنست که به پیشۀ دبیری خویش مشغول باشد و چشم دارد که وی را از دیگر سخنان عفوکرده آید. (تاریخ بیهقی). و ’ستی’ پسر دیگر خوارزمشاه مردتر از هرون بود و دیداری تر و چشم داشته بود که وی را فرستد چون آن دید غمناک و نومید شد. (تاریخ بیهقی).
صدفش چشم ندارم لیکن
از نهنگش حذری خواهم داشت.
خاقانی.
رطب ناورد چوب خرزهره بار
چو تخم افکنی بر همان چشم دار.
سعدی.
، چشم براه بودن. انتظار ورود چیزی یا کسی را داشتن: معتصم گفت... چرا دیر آمدی دیریست که ترا چشم میداشتم. (تاریخ بیهقی).
- چشم داشتن بر کسی یا چیزی، امیدوار بدان کس یا بدان چیز بودن:
سپاهست چندین پر از درد و خشم
سراسر همه بر تو دارند چشم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
توقع و امید داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشق باختن
تصویر عشق باختن
اظهار عشق و دوستی شدید کردن، عشقبازی کردن، عشق ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشق باختن
تصویر عشق باختن
((~. تَ))
عشق ورزیدن، دوستی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
((~. تَ))
توقع و امید داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
انتظار داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
انتظار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
التّحديق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
Eye
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
regarder
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
להסתכל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
دیکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
দেখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
angalia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
göz atmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
보다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
見る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
มอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
देखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
melihat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
kijken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
mirar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
olhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
观看
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
patrzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
дивитися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
anschauen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
смотреть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشم دوختن
تصویر چشم دوختن
guardare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی